شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ وبگردي 20:30،خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟ خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا ميدي؟؟؟؟؟؟ اينها جملاتي بود که دخترک در طول مســير خوابگاه تا دانشگاه مي شنيد! بيچــاره اصـلا” اهل اين حرفـــــها نبود روزي به امامزاده ي نزديک دانشگاه رفت… انگار فقط آمده بود گريه کند… رفت و از روي آويز چادري برداشت و سر کرد…زير لب چيزي مي گفت انگار!!! خدايا کمکم کن… چند ساعت بعد،
دخترک سراسيمه بلند شد و يادش افتاد که بايد قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند…به سرعت از آنجا خارج شد…وارد شــــهر شد… امــــا…اما انگار چيزي شده بود…ديگر کسي او را بد نگاه نمي کرد..! … نگاه هوس آلودي تعـقــيبش نمي کرد! احساس امنيت کرد…با خود گفت:مگه ميشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! يک لحظه به خود آمد…ديد چـــادر امامــزاده را سر جايش نگذاشته
@};- عالي بود
*فطرس دل*
خيلي خوب بود@};- @};- @};-
ممنون @};-
قشنگ بود
عالي ... عالي
خانم خونه
رتبه 0
0 برگزیده
598 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
خانم خونه عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top