پيام

خانم خونه
92/3/8

+ دخترك..... فقط هنگام نماز چادر بر سر داشت ..... گويي فقط خداوند با او نامحرم است....

بعد اون دختر چه برخوردي داشت ؟

البته من خودم غير چادري هايي را ديدم که خيلي هم رعايت حدود شرعي را ميکنند و بعضي چادري ها را که ............

نمونه اش عروسمون هست که هم سادات هست هم چادري وهمه چيز را رعايت ميکند اما به من ومادرم به خاطر فاميل شوهر بودن اعتنا نميکند همه جور محبت هم کرده ايم ديگر نميدانيم چه کار کنيم ............:{

x-(

کسي ميتونه راهنمايي کنه چي کار کنم ؟//////

کسي که نماز ميخونه دليل نميشه همه کارهاش درست باشه همچنين کسي که حجاب داره/پس نبايد توقع داشته باشيم که يه مومن تمام عيار باشه/اين توقعات زيادي ماست که کارا رو خراب ميکنه/هر گلي عطر خودشو داره/گل محمدي فقط بوي گل محمدي ميده نه بوي گل ياس وگلهاي ديگه...@};-

متشکرم .

من رانده سمج اين درگه شجره با اصل و نصب هويداي زمانش علي پدر حيدرم والله اگر روزي مرا بخواني همه اعمالم را صد برابر بجا آورم فقط بگو من متوهم نيستم بابا

برادر امر به معروف و نهي از منکر را براي اين اصل نهادن و وجوبش را بر هر قادري جايز و لازم شمردند که اگر دختري بعد از خروج از حرم امام رضا چادر از رخش در کشيد يا تازه مسلموني که به زجر و زحمت چند وارث دين و چند خالق امر به معروف و نهي از منکر از ديني به دين مبين اسلام روي آورده به جاي

ديدن پوزخند شما و زده شدن به کل از دين گير يه بچه مسلمون بيفته تا با خرج کردن وقت و مال و درواقعه به ايثارش رفعت امام ضامن آهو حضرت غريب الرضا س را با تدبير و ايثارش هم از خود و هم از آن بنده گمراه که گمانش را به ضم يقين مي پنداره عملي و انجام شده يابه

تا نشايد گير چون تويي مسلمون اهل تقيه افته که به جاي اين که چادر را درکنئده هيچ مانتو و زينت زنانه که حجب و حيا است به در و به يک اسلام و شريعت اثناعشري مبلغ به يک مسخره تو تبديل بشه شايد شمر بن زل جوشن بصيرتي از پي جوانمردي فرصت ارشاد مي يافت لعنت زمان را نمي خريد و

کسي هم چو حربن رياحي امري و ناصحي از پي نهي از گناه خويش که آب بر بسته بود بر حسين و اصحاب حسين س امروز درود و صلوات نصيبش نمي شد اگر مبلقي چون سيد الشهادا در تقدير و اختيارش در پذيرش راه شهادت با زندگي در اسارت را بر مي گذيذ اينجا ناصح و منکر عملش را به جا آو.رد و تقدير ال

هي در ارشاد آن گمراه به منزل رسيد ولي افسوس که دل سنگ و گناه بيشمار و سياهي روح گاهي مانع از رفع بلابه حکم تقدير خدا مي شود و اختياري که با گناه خوي گرفته به قولي ذات کثيف او را به سيه چاله زمان و مکان خود را بي آنکه خداوند دخيل باشد در اين سرنوشت در فروعش چون سيه چاله هاي سياهي جزعي از خلقياتند و هملانطور که قطب مثبت باطري جاذم مثبت است قطب منفي هم منفي مي طلبد پس

هر که بر ظن خويش شد يار من آنگونه خواهد شد کردار من گر خيارم بر تقدير يکي شد جبر من بر نيستي به زيستن فائق آيد چون من مخير تنهاي لحظه آخر در پذيرش نيکي و بدي خلق عالمم