پيام
همابانو
95/7/23
كيوان گيتي نژاد و
تا کي اين غربت سايه ازادي و معرفت نشونم ميدهد روزي دوستان پروانه کنارم و مرا به پيش اقام سوار صبا مي کن و روز دگر مثل يک کافر حربي انگارم تنها توي شهر ميزارنم بابا غربت اونم ميون هم طريقت خيلي سخت اقا گناهم عشقي بود و هست که من با خودم بودم و حال مي کردم ولي امروز ديگر نمي تونم من تو رو فرياد ميزنم جوابم بده وگرنه ميميرم به خدا باور کن به حيدرت سوگند دارم مي ميرم زجر مي کشم داغونم امانم ده اماني ح
خانم خونه
@};-
كيوان گيتي نژاد و
خدا جون خلايق را هرچه لايق تر خوش است هرچه با ليلي هم صداي و عشق بازي خوش است دورم دورتر از زهره به خورشيد و زمين ولي خدايا شکرت در عالم عشق بعد از رگ وليدش نزديکتر من با عشقم به او وحيدر و حيدريانش من در ته صف استشهاديون حيدر الثاني هنوز انشا اله ايستاده ام خدايا شکرت براي همه داده ها و نداده هات
خانم خونه
@};-