امروز کمی حالم گرفته است . طبق معمول این جور مواقع خودم را دلداری میدهم .
الان هم داشتم فکر میکردم شاید الان در اوج زندگی ام هستم و معلوم نیست که فردایم چه طوری خواهد گذشت !
توکل به خدا .
با وجود خدایی مهربان که دوستم دارد نیازی به دوست داشتن غیر ندارم , بگذار خود خدا هر کسی را که دوست دارد اطرافم بگذارد , با وجود خدایی چنین قدرتمند ,کار من فقط باید شاد بودن و لبخند زدن به دنیا باشد .
میخندم وشادم و میدانم خدا هم مرا اینگونه بیشتر دوست دارد ,فقط باید انسان باشم .
الان با عشق به اشپز خانه ( مقر فرماندهی خودم ) میروم تا نهار امروزم را بپزم از این انگیزه های به ظاهر کوچک برای زندگی ,در دلم قند اب میکنم چون خودم را خوب میشناسم اگر بقیه خانواده نباشند نهار برایم مزه ای ندارد اصلا نمیپزم .
زنده باد خانواده زنده باد ...... حتی دلتنگی که با وجودش به معنی زندگی عمیق تر فکر میکنیم .
وجودم پر از دوست داشتن شده است .
موضوع مطلب : دوست داشتن _شادی, انگیزه