شادیهای کوچک یک خانم خونه دار وقتی یکی را دوست دارید ... وقتی یکی را دوست دارید، آرزوھایتان آرزوھای اوست. وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی ھم عشق می ورزید. وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنھایی برایتان بی معناست. وقتی یکی را دوست دارید، ناخودآگاه برایش احترام خاصی قائل ھستید. وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است. وقتی یکی را دوست دارید، ھر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید. وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که ھستید، احساس امنیت می کنید. وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اھمیت می دھید. وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته ھای خود برای شادی او بگذرید. وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید. وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید. وقتی یکی را دوست دارید........................................... موضوع مطلب : دوست داشتن, عشق, انگیزه, علاقه
آدما وقتی خسته و دلتنگ میشن، دست به کارای مختلف و عجیبی میزنن. بعضیها فقط با یه گرد و غباری که تو چشمشون بره، به زمین و زمان، بد میگن و غُر میزنن، که چرا وقتی باد مییاد، خاک بلند میشه. بعضیها هم بر عکس، هیچی نمیگن، شکایت نمیکنن و با کسی هم، درد دل نمیکنن ؛ فقط تو خودشون میریزن و حرص میخورن، ولی یک کلمه حرف نمیزنن! یه دسته دیگه هستن که نه غُر میزنن و نه حرص میخورن؛ انگار خودشونرو میخوان تو آب بندازن و اون قدر برن پایین تا غرق بشن. اصلاً سعی هم نمیکنن خودشونرو نجات بِدن یا حتی از کسی کمک بخوان... در عوض، توی این دنیای به این بزرگی، بعضی آدما رو میبینی که انگار نه انگار تا حالا غمگین شده باشن، یکسره لبخند ژکوند تحویل آدم میدن. اونقدر خوشن که نمیدونم این همه خوشی از کجاست؛ اصلاً برای چی خوشن؟! وقتی هم ازشون میپرسی: «چرا اینقدر خوشین؟» جواب میدن: «دنیا ارزش غصه خوردن نداره!». شاید فکر کنید این جور آدما از هفت دولت آزادن؛ ولی اینها واقعا اونقدر از درون خوشن که اگه کسی هم، چیزی به اونا بار کنه در جواب میگن: دنیا ارزش غصه خوردن نداره. فقط باید زندگی کرد؛ زندگی هم، بالا و پایین داره، غم و شادی داره. مهم اینه که تو لحظههای حسّاس، تصمیم درست بگیری. تازه، من یه سری دیگه از آدمارو میشناسم که اصلاً دنبال غم و غصه میگردن. اونا نقش سنگ صبور رو دارن؛ وقتی یکی مریض میشه، پرستار میشن؛ توی رابطههای دوستیشون همیشه شریک غصهها میشن؛ در رابطههای اجتماعی هم همیشه نقش مشاورهای دلسوز رو ایفا میکنن. انگار خودشون اصلاً غم و غصهای ندارن. این جور آدما کسانی هستن که همه ما دوست داریم بعضی وقتها باهاشون همکلام بشیم. این افراد، غصههاشون رو پیش خودشون نگه میدارن و با بقیه، تا مرز و نهایت خوشبختی میخندن. شاید این درسته که میگن: «کسی که گریه میکنه، یک غصه داره و کسی که میخنده، هزار تا غم»؛ چون اون که میخنده، میدونه غصه خوردن، راه حل مشکلات نیست، بلکه با خنده و آرامش، سعی میکنه بهترین روش رو برای زیستن، انتخاب کنه و این، چیزی نیست جز همون تصمیم طلایی». آدما وقتی میخندن، برای رسیدن به خوشبختی، بهتر میتونن تصمیم درستی بگیرن. پس بخند تا دنیا بهت بخنده!
موضوع مطلب : انگیزه, چگونه میتوان شادتر و خوشبخت تر بود؟, خنده
امروز حسابی فکرم مشغول هست , گاهی نمیدانم که بعضی از کارهایم درست است یا نه ؟ سالها پیش یعنی زمانی که ازدواج کردم از کارم استعفا دادم , سالها با بچه داری وخانه داری گذشت. الان بچه ها بزرگ شده اند , نمیدانم که اگر کارم را ادامه میدادم بهتر بود یا نه ؟ چند روز پیش به جلسه انجمن دخترم رفته بودم . غیر از من همه شاغل بودند , دکتر, پرستار , معلم .... احساس میکردم به خاطر شغلشان اعتبار بیشتری دارند , نمیدانم شاید هم زیادی حساس شده ام . البته وقتی به صورتشان نگاه میکردم خستگی از رویشان میبارید , اوضاع لباس پوشیدنشان هم نشان میداد که بدون توجه فقط چیزی پوشیده اند که بیرون بیایند ..... خیلی دوست داشتم نظر شان را در مورد کار کردنشان بدانم ولی امکان نداشت ..... نمیدانم اگر به کارم ادامه میدادم راحتی و رضایت الانم را داشتم یا نه شاید هم اوضاعم بهتر می بود .... گاهی نمیدانم ......... موضوع مطلب : زندگی, انگیزه, دلتنگی امروز شنبه اول هفته است , شوهر و بچه هایم را با هزار ارزو و دعا روانه بیرون کرد ه ام , واز همین الان هم به انتظار امدنشان به خانه هستم تا برایم از کارهایشان بگویند , از نمره از معلم از مدرسه و خلاصه از تمام اتفاقاتی که برای شان افتاده هست . خودم هم در خانه کم مشغولیت ندارم . امروز تصمیم گرفته ام برای ناهار قرمه سبزی بپزم . سبزی اش را هم دیروز از با غچه چیده و اماده کرده ام و بعد هم کمی خیاطی می کنم . هفته پیش برای دخترم یک پارچه پالتویی به رنگ خردلی خریده ام که مشغولم کرده , شاید تا فردا تمام شود , پسرم فردا امتحان فیزیک دارد , بعد از ظهر قرار است چند ساعتی هم با هم فیزیک کار کنیم . یک کتاب رمان ایرانی هم از کتابخانه گرفته ام تا هر وقت که حوصله هیچ کاری را ندارم , کتاب بخوانم . خلاصه اینکه خودم را بیکار نمیگذارم چون هر وقت که تنها و بیکار هستم , هزار جور فکر به سرم میزند که بخشی از ان هم منفی است , پس یکی از کارهایی که شادی ام را تضمین میکند کار و سرگرمی هست . من عاشق زندگی ام هستم , من واقعا یک خانم خانه دار هستم .
موضوع مطلب : انگیزه, چگونه میتوان شادتر و خوشبخت تر بود؟, زندگی امروز کمی حالم گرفته است . طبق معمول این جور مواقع خودم را دلداری میدهم . الان هم داشتم فکر میکردم شاید الان در اوج زندگی ام هستم و معلوم نیست که فردایم چه طوری خواهد گذشت ! توکل به خدا . با وجود خدایی مهربان که دوستم دارد نیازی به دوست داشتن غیر ندارم , بگذار خود خدا هر کسی را که دوست دارد اطرافم بگذارد , با وجود خدایی چنین قدرتمند ,کار من فقط باید شاد بودن و لبخند زدن به دنیا باشد . میخندم وشادم و میدانم خدا هم مرا اینگونه بیشتر دوست دارد ,فقط باید انسان باشم . الان با عشق به اشپز خانه ( مقر فرماندهی خودم ) میروم تا نهار امروزم را بپزم از این انگیزه های به ظاهر کوچک برای زندگی ,در دلم قند اب میکنم چون خودم را خوب میشناسم اگر بقیه خانواده نباشند نهار برایم مزه ای ندارد اصلا نمیپزم . زنده باد خانواده زنده باد ...... حتی دلتنگی که با وجودش به معنی زندگی عمیق تر فکر میکنیم . وجودم پر از دوست داشتن شده است . موضوع مطلب : دوست داشتن _شادی, انگیزه پیوند روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|