یک صبح دیگر هم شروع شد , من در این تنهایی وسکوت خانه مشغول کارهای هر روزه هستم .
خودم را که در ایینه نگاه میکنم , زنی چهل ساله را میبینم با سادگی تمام .
البته من عاشق سادگی هستم چون این طوری به خودم شبیه ترم .
بدون هیچ ارایش و هیچ پیرایشی , بدون هیچ دستبند وگوشواره و انگشتری , نه ابنکه نداشته باشم که دارم , اما از داشتنشان لذتی نمیبرم .
تمایلی به ارایش کردن هم ندارم چون نیازی نمیبینم که خودم را جور دیگری نشان دهم . من همینم با همه ی بدی ها وگاه خوبی هایم , گاهی غمگین و پکر و گاهی شاد .
لک های صورتم را پنهان نمیکنم چون طبیعی است ونیازی نیست که صورتم مثل یک عروسک بیجان صاف وبی لک باشد .
لباسهایم ساده ولی خوشرنگ وراحت است نیازی به پوشیدن لباسهای گران وتیره (مثلا سنگین ) ندارم , من خودم هستم نه انچه که مد روز است .
دوباره نگاه میکنم , زنی چهل ساله هستم , بدون هیچ زینت وزیور مصنوعی , با زیبایی های طبیعی که مناسب سنم است وبا لبخندی بر لب .
انگار هر چه ساده تر باشی راحت تر بالت باز میشود و پرواز میکنی . وقتی بپری لذت بیشتری میبری در مقایسه با وقتی که به خاطر دیگران پیرایه ببندی ومنتظر اظهار نظرشان باشی.
من عاشق سادگی ام چون این طوری به خودم شبیه ترم .
موضوع مطلب : پرواز,بی پیرایه