به عید نزدیک میشوم . خانه ام را برای تو تمیز میکنم تا بیایی .
ایینه ها را برق میاندازم تا در ان خودت را زیبا ببینی .
وای که دلم چه قدر برای دیدنت خنده هایت بی تاب است .
به این فکر میکنم که برایت چه بپزم یا اینکه چه تعریف کنم , زودتر بیا عزیزم , دلم هوایت را دارد , هوای بهار .
زمین و زمان را برای لحظه ی دیدار تو دوست دارم . عید من دیدن انگشتان جوانه زده توست , به من عیدی بده .
راستی چند روز به عید مانده ؟
موضوع مطلب :